میخوام تو این پست از هر دری سخن بگم :/
_ عارزومه بتونم ب فرانسه حرف بزنم
_ ی گوشی چینی داشتم ک همیشه دلم واسش تنگ میشه٫ ی آنتن داشت TV رو میگرفت D:, اسمس نوشتن باهاش خیلی حس خوبی داشت ولی خب ازونجایی ک چینی بود کم کم دکمه هاش خراب می شد و یکی یکی می افتاد¡ انقد واسه این ک دکمه هاش کار کنه فشارش داده بودم ک از وسط ترک خورده بود D: گوشی جدید ک گرفتم همه ی دکمه ها و قطعاتش رو از هم جدا کرده, از وسط شکسته و ب سطل زباله سپردم
_ باز تابستون اومد و قطعی آب هم باهاش اومد :|
_ نگا ب قیافه ی گربه سیاها نکنید، مظلوم ترین، ترسوترین و بی آزارترین گربه هان D:
_ تو فکرم واسه اتاقم ی منبع نور آبی جور کنم:/ دلیلشم نمیدونم شاید ی قرمزم جوریدم
_ ساعت دیواری تو پذیرایی مون انقد صدای تیک تاکش بلنده ک فک میکنم نصف شبا صداش تا خونه همسایه بغلی م بره😒 ب این صدای تیک تاک رو مخ, خرپف ۲ الی ۳ نفرم اضافه کنید ... :| حرف از همسایه بغلی شد, عادم حسابی اند
_ قسمتای اول سریال, اوایل کتاب و فیلم چقد سخت میگذره نه؟ تا بیای عادت کنی ببینی چ خبره چی ب چیه
_ ب قول سپی, دارن خالتورا فاز یاکوزا, چرا واقعا؟
_ قیمت روی کتابای قدیمی و قیمت اجناس و ارزش پولِ چندسال پیش تو فیلما برگریزونه, انگار ی قرن ازون زمان گذشته در صورتی ک اینا واسه همین چند سال پیشه